– ۴۱۳ –
ادبیات فارسی خرداد ۰۱, ۱۴۰۰
![قرار بود به #باران ، به رود فکرکنی به #زندگی ، به فراز و فرود فکرکنی به زندگی م/بچسبی به شیشه ی عمرم شبیه سنگ به قصد «ورود» فکرکنی به آشپزخانه، سمت گاز یا یخچال به من، به این زن چاق حسود، فکرکنی به قیمه ای که فقط دست پخت من خوب است (به زعفران و به لیمو عمانی ِ تازه) به سرخ کردن یک تار و پود فکر کنی مرا که پوست، مرا استخوان، که گوشت که خون به فلسفیدن ِ بود و نبود فکر کنی به قیمه کردن من، تکه تکه کردن من به بوی سوختن من، به دود فکرکنی نفس بکش! که هوای اتاق سنگین است و دکمه را بزنی تا به هود فکرکنی مرا که سوخته ام، شام روی میزت کو؟ فلاش بک بزنی [شب، اتاق، تاریکی] به پرده های بلند عمود فکرکنی ملافه ی گلدار سفید، گوشت، به من به این لبان بنفش ِکبود فکرکنی به «بوف کور» هدایت و ماده ی نجسی به دست گورکنی، صبح ِ زود فکر کنی قرار بود به من...، نه! بلند شی بروی به بیف گربهی در فست فود فکر کنی. #آیدا_دانشمندی #شعر #ادبیات #عاشقانه #حس_خوب #دوستت_دارم #روزنو #poetry #lovestory #feelinggood #iran #آدم_سربه_حوا](https://adamesarbehava.ir/wp-content/uploads/2021/06/photo_2021-05-21_21-03-16.jpg)
قرار بود به #باران ، به رود فکرکنی
به #زندگی ، به فراز و فرود فکرکنی
به زندگی م/بچسبی به شیشه ی عمرم
شبیه سنگ به قصد «ورود» فکرکنی
به آشپزخانه، سمت گاز یا یخچال
به من، به این زن چاق حسود، فکرکنی
به قیمه ای که فقط دست پخت من خوب است
(به زعفران و به لیمو عمانی ِ تازه)
به سرخ کردن یک تار و پود فکر کنی
مرا که پوست، مرا استخوان، که گوشت که خون
به فلسفیدن ِ بود و نبود فکر کنی
به قیمه کردن من، تکه تکه کردن من
به بوی سوختن من، به دود فکرکنی
نفس بکش! که هوای اتاق سنگین است
و دکمه را بزنی تا به هود فکرکنی
مرا که سوخته ام، شام روی میزت کو؟
فلاش بک بزنی
[شب، اتاق، تاریکی]
به پرده های بلند عمود فکرکنی
ملافه ی گلدار سفید، گوشت، به من
به این لبان بنفش ِکبود فکرکنی
به «بوف کور» هدایت و ماده ی نجسی
به دست گورکنی، صبح ِ زود فکر کنی
قرار بود به من…، نه! بلند شی بروی
به بیف گربهی در فست فود فکر کنی.
#آیدا_دانشمندی
#شعر #ادبیات #عاشقانه #حس_خوب #دوستت_دارم #روزنو #poetry #lovestory #feelinggood #iran
#آدم_سربه_حوا