– ۴۵۳ –
ادبیات فارسی تیر ۰۹, ۱۴۰۰




من روز خویش را
با آفتاب روی تو
کز مشرق خیال دمیده است
آغاز میکنم
من با تو مینویسم و میخوانم
من با تو راه میروم و حرف میزنم
وز شوق این محال:
که دستم به دست توست!
من
جای راه رفتن
پرواز میکنم!
آن لحظهها که مات
در انزوای خویش
یا در میان جمع
خاموش مینشینم:
موسیقی نگاه تو را گوش میکنم
گاهی میان مردم
در ازدحام شهر
غیر از تو
هر چه هست فراموش میکنم
#فریدون_مشیری
#شعر #ادبیات #عاشقانه #حس_خوب #زندگی #دوستت_دارم #دل_نوشته #عکس_نوشته #feelinggood #lovestory #poetry #iran
#آدم_سربه_حوا